موضوعات
لینک دوستان
نرم افزارها
خبرنامه

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 33
بازدید ماه : 384
بازدید کل : 2588
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


معجزه حضرت زینب
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394

 

 

من تو حرفای این خانوم متوجه یه چیزی شدم .چون اخره حرفش ازم پرسید خود کشی گناهه؟؟؟؟؟

منم از خدا خواسته نکردم نامردی تا تونستم ترسوندمش،گفتم که از گناهان کبیره هستش ،تنها گناهی که شانسی واسه توبه نداری،فقط یک گناه نیست چون کسی که خود کشی میکنه اول از خدا نا امید میشه ،قدرت خدا رو نادیده میگیره ،بعد از دنیا خسته میشه.اونم کلی ترسی گفت پس من چیکار کنم .دیگه دارم میمیرم،دیگه تحمل ندارم.بهش گفتم من کمکت میکنم ،راهشم بلدم،100% بهت تضمین میدم.فقط اولش چندتا سوال می پرسم ،بعدشم هرکاری میگم باید انجام بدی.اونم قبول کرد.

ازش پرسیدم نماز میخونی؟

 

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: معجزه حضرت زینب,
عکس هایی از حرم
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394

 

 

http://maktabi.loxblog.com/

 

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: عکس هایی حرم زینب (ص),
تولد زينب و گريه پيامبر بر مصايب آن حضرت
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

زينب كبرى (س ) روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص ) رسيد. رسول خدا (ص ) براى ديدار او به منزل دخترش ‍ حضرت فاطمه زهرا (س ) آمد و به دختر خود فاطمه (س ) فرمود:

 

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: تولد زينب و گريه پيامبر بر مصايب آن حضرت,
داستانی در مورد حضرت زینب (سلام الله علیها)
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394

 

سْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

 

روزی عـلی (ع ) در منزل بود و فرزندانش عباس و زینب , که آن زمان خردسال بودند, در دو طرف آن حضرت نشسته بودند .
علی (ع ) به عباس فرمود : بگو یک .
- یک .
- بگو دو .
عباس عرض کرد : حیا می کنم

 

ادامه مطلب را بخوانید ...

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: داستان,
شعری در مورد حضرت زینب
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394

 

يا زينب كبري (س)

با خبر کرد نسيمي همه ي دنيا را

مطلاطم شده ديدند دل دريا را

گل سرخي که مي از قطره ي شبنم مي زد

مست مي کرد ز بوي نفسش صحرا را

چه صفايي چه هوايي چه دلي داشت زمين

شور مي داد ز حال خوش خود بالا را

چشمهايي به روي چشم دگر وا شد و بعد

دل مجنون کسي برد دل ليلا را

بين آغوش 

 

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: شعر حضرت زینب,
فوت و ارامگاه آن
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394

 

بسیاری از تاریخ نگاران از جمله مسعودی محل درگذشت او را مدینه و محل دفنش را بقیع نگاشته اند. برخی نیز معتقدند در واقعه حره در سال ۶۲ (قمری) در مدینه قحطی شده بود و او همراه همسرش عبدالله بن جعفر که در دمشق زمین‌هایی داشت به این شهر مهاجرت و در۱۵ رجب همان سال در همان‌جا درگذشت.

آرامگاه زینب

نوشتار اصلی: حرم زینب کبری

قریه‌ای که در آن قبر زینب قرار دارد، در گذشته به راویه و اکنون به زینبیه مشهور است. در حال حاضر این قریه به شهر متصل و در 

 

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: مکتب, مکتب الرضا, حضرت زینب, زینب, فوت و ارامگاه آن حضرت,
خطبه در مجلس یزید
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394

 

زینب پس از حادثه کربلا، وقتی که به همراه سرهای کشته‌شدگان کربلا به اسارت در مجلس یزید برده شد در حضور یزید سخنرانی مشهور و آتشینی کرد که یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین خطبه‌های در دفاع از حقانیت حسین بن علی تلقی شده است. زینب دختر علی

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: خطبه در مجلس یزید,
ازدواج و زندگی
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394

 

 

زینب پس از آن که به سن ازدواج رسید،

 

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: ازدواج و زندگی,
نام گداری
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394

 

 

طبق روایات شیعه، هنگام تولد زینب، چون محمد در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی در جواب گفت: من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون محمد بازگشت و خبر تولد نوزاد زهرا را از زبان علی شنید گفت

 

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: نام گذاری,
معرفی حضرت زینب
نویسنده : alireza
پنج شنبه 22 بهمن 1394

زینب کبری سومین فرزند فاطمه و علی بن ابی‌طالب است. وی از زنان مقدس نزد شیعیان است و آن‌ها از وی با عنوان حضرت زینب یاد می‌کنند. زینب خواهرحسین بن علی، در واقعه کربلا حاضر بود و پس از آن نیز هنگام اسارت، در دفاع از حقانیت برادر خود، همانند علی بن حسین (امام چهارم شیعه) نقشی ویژه داشت. زینب در سال ۶۸۱ میلادی معادل

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: معرفی حضرت زینب,
پند امام
نویسنده : alireza
سه شنبه 6 بهمن 1394

 

بارش باران به وسیله استخوان و کشف رمز آن

در زمان حكومت معتمد عبّاسى به جهت نيامدن باران ، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت ، لذا خليفه دستور داد كه مردم نماز باران به جاى آورند تا رحمت الهى نازل گردد.مردم سه روز مرتّب نماز باران خواندند ولى خبرى از بارش باران نشد، تا آن كه نصارى به همراه يكى از راهبان حركت كردند و چون به بيابان رسيدند، راهب دست به سوى آسمان بلند كرد و در اين هنگام ابرى بالا آمد و شروع به باريدن كرد.همچنين روز دوّم ، نيز نصارى به همراه همان راهب حركت كردند و چون راهب دست به سوى آسمان بلند كرد - همانند روز قبل - ابرى نمايان گشت و باران فرود آمد.


:: برچسب‌ها: پند امام,
پند امام
نویسنده : alireza
سه شنبه 6 بهمن 1394

 

 

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)


ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.
ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
:: برچسب‌ها: پند امام,
وصیت نامه
نویسنده : alireza
سه شنبه 6 بهمن 1394

صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)


امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.
امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت


به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.

 

دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.
امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.
وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.
عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.
پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.
با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود رفت و آمد نمي فرمودند، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.
از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.
نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.
اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.
باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.
در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.
در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن

 

نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

 

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
پند امام
نویسنده : alireza
سه شنبه 6 بهمن 1394

 

 

 

 

 

 

 

یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره‌اندیشی بودم.

در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای طلا داخل خاک‌ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده‌ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.

 

   بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی‌هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی‌های منزل و خانواده‌ام را تهیه و تأمین کردم

:: موضوعات مرتبط: ائمه معصومین (سلام الله علیها)، ،
وصیت نامه امام حسن عسکری
نویسنده : alireza
سه شنبه 6 بهمن 1394

 

 

 

(وصیتی از امام حسن عسکری به شیعیان)

دنیا و بهره‌مندی از آن، با هر نیت که باشد خواه به نیت فراهم‌آوردن سرمایه‌ای برای آخرت و خواه تلذذ، موجب غفلت است. لذاست که یکی از آثار احکام عبادی مانند نماز، روزه، تلاوت قرآن و... ذکر است. ثمره‌ی ذکر زدودن غبار غفلت است در درجه‌ی اول. توجه که حاصل شد انسان

 

ادامه مطلب را مطالعه نمایید

 

 

 


:: برچسب‌ها: امام حسن عسکری, مکتب, مکتب الرضا,
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.